مطالب ارائه شده در این کارگاه به شرح ذیل می باشد:         

سرگردانی زن بین سخت گیری و سهل انگاری و بین الگوی جدید غربی و آداب و رسوم راکد به ارث رسیده از دوران عقب ماندگی باعث شد الگوی درست و صحیح اسلامی از صحنه غایب بماند و خود این امر بیانگر اهمیت موضوع می باشد.

موضوع زن و حقوق او و مساوات میان دو جنس از موضوعات پیچیده و بغرنج است زیرا بعدی جهانی به خود گرفته است. مشکل زن در دنیای اسلام مانند مشکل زن در غرب نیست، باید راه حل این مشکل باید مختلف و متفاوت باشد.

تهاجم فرهنگی به این معنی است که یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای اجرای مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان های فرهنگی آن ملت هجوم می برد. در این هجوم باورهای تازه ای را به زور و به قصد جایگزینی با فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد کشور می کنند.

تهاجم فرهنگی، تهاجمی است به تار و پود تمامی اندیشه ها و باورها و مقدسات و سنن یک کشور به خصوص در نوک پیکان این یورش خصمانه جوانان قرار دارند. تهاجم فرهنگی، هجوم به فرهنگ یک ملت و یک قوم به منظور انهدام موسسات و نهادهای فرهنگی – تاریخی آن جامعه و ملت، به گونه ای که احساس ملی، ذوق ملی، اندیشه ملی و شعور ملی از بین برود یا در روابط آن اختلال به وجود آید. مهاجم فرهنگی در صدد سلطه فرهنگی است. دشمن امروزه دست روی آزادی زن گذاشته و این بار تبلیغات وسیعی را برای آزادی زن انجام می‌دهد و از این راه می‌خواهد بر زنان جامعه ما تسلط پیدا کند. گویا آنان نیز به این باور رسیده‌اند که مردان نکو، دارای پشتکار و با اراده از دامن زنانی پاک، مؤمن و نکو بار می‌آیند. لذا می‌خواهند ابتدا زنان ما را در حیطه و سلطه خود در آورند. زن یکی از پایه‌های خانواده است که نقش مهمی در بیداری یک جامعه اسلامی ونهادینه کردن آن در فرزندان دارد. بانوان  نقش مدیر و تربیت کنده نسلها را ایفا می‌کنند و تاثیر بسزایی در فرهنگ و آگاهی‌های جامعه دارند. امروزه نشست‌ها و تلاش‌های ارزشمندی برای بازگرداندن بیداری اسلامی به جوامع اسلامی صورت می‌گیرد؛ جوامعی که هر روز در اطاعت و فرمان‌پذیری شکل و مضمون جدیدی به خود می‌گیرند. بیداری اسلامی دارای دو مقوله فردی و اجتماعی است. در ابتدا باید بیدارسازی از فرد آغاز شود تا جامعه به سمت آن سوق پیدا کند و رفته رفته جامعه جهانی را هم در بر بگیرد. بدون شک در این امر عوامل متعددی به ما یاری می‌رساند که شاید بارزترین آنها اسلام است که ما را با دیگر ملت‌ها گرد هم می‌آورد. و متأسفانه استکبار پی به این نکته برده است که دین ما و ارزش‌های ما و فرهنگ ما همان نیروی ماست و در پی این است که با همه توان خود در بین ما شکاف ایجاد کند تا دست از این ارزش‌ها برداریم و در نتیجه بتواند بر سرزمین و ناموس و مقدسات ما سیطره پیدا کند و تاریخ و فرهنگ ما را جعل کند.

زن در تمام ادوار تاریخ و از گذشته ترین دوران ها در امور زندگی مشارکت داشته است. علی رغم مشارکت فعال زنان در فعالیت های اجتماعی از دیرباز نگاه ملت های غربی به زنان نگاهی منفی و سوءاستفاده گرانه و همراه با خشونت بوده است و این باعث گردیده زن از بسیاری از حقوق اجتماعی و شخصی محروم شود و البته این کشورهای غربی می خواهند الگویی باشند برای اکثر کشورها بخصوص کشورهای اسلامی و مخصوصاً کشور ما ایران.

بیداری یک جامعه اسلامی از بیداری فرزندان آن جامعه و از تمام عناصر تشکیل‌دهنده آن آغاز می‌شود و اگر به ساختار جامعه خویش نگاهی بیندازیم حتماً درخواهیم یافت که همانا خانواده عنصر تشکیل‌دهنده واقعی همه جوامع است و نیز می‌دانیم که زن دریچه اطمینان خانواده است. گفته می‌شود که زن نیمی از جامعه است و ما می‌گوییم که زن همة جامعه است؛ زیرا زن نیمی از جامعه و سازندة نیم دیگر آن است. با توجه به اینکه زن هم مادر و تربیت‌کننده نسل است و هم می‌تواند پزشک، وکیل، سیاستمدار و ... باشد و همچنین در خانواده و محیط اطراف و جامعه ﺗﺄثیر بسزایی دارد، اگر در سطح بالایی از فرهنگ و آگاهی باشد و بر اساس ارزش‌های اسلام به رشد و تربیت نسل بپردازد، خانواده ایمن باقی می‌ماند و در نتیجه جامعه سالم خواهد ماند و عکس این موضوع نیز صادق است.

پس باید هوشیار بود و نگذاریم این الگوهای غربی جانشین الگوی اسلامی – ایرانی شود و در زندگی های ما نفوذ پیدا کند. تا ما نیز شاهد پیامدهای ناگوار خانواده به سبک غربی باشیم. در این مقاله سعی شده است بعد از تعریفی از آزادی زن، آزادی زن به سبک الگوی غربی و خطرهای حیاتی آن، راهکارهایی نیز برای داشتن الگویی اسلامی – ایرانی ارائه شود تا زنان ما بار دیگر به خود بیایند و با ارزش ها ، سنن و فرهنگ خود پیوندی دوباره ایجاد کنند و سعی کنند از غرب و زندگی ملعون غربی الگو نپذیرند. در این مقاله مخاطبان ما فقط زنان نیستند اما با توجه به آسیب پذیر بودن و داشتن روحیه لطیف زنان تاکید ما بیشتر بر زنان است.

تعریف آزادی

مفهوم رایج آزادی این است که ما باید از قید و بند و انتظارهای دیگران آزاد باشیم یا در اعمال خود به قوانین محدود نباشیم و هر آنچه را مایل هستیم انجام دهیم. در اصطلاح فلسفی کلمه آزادی در واقع فقط به مفهوم اراده آزاد است. . استکبار جنگ‌های فزاینده و بی‌شماری را علیه زن به راه اندخته است؛ جنگ‌هایی که هدف آن عواطف و احساسات زن است، جنگ‌هایی که فطرت زن و تفکر درونی او را هدف قرار داده است و ابزارها نیز علاقه زن به وسایل نوظهور و خواست وی برای هرچه سریع‌تر به‌روز شدن را هدف قرار داده است. اما متأسفانه زنان خطر این عسل پیش‌کش آلوده به سم تمدن را به خوبی درک نمی‌کنند، امری که عواقب مصیبت‌بار آن را به شکل آنی و همچنین در درازمدت مشاهده می‌کنیم؛ آنچه باعث ایجاد مانع بر سر راه بیداری اسلامی می‌شود

آزادگی در برابر آزادی

منظور از اراده آزاد این نیست که ما هر چه بخواهیم میتوانیم انجام دهیم. بلکه به این معنا هست که آزاد هستیم بکوشیم تا کاری را انجام دهیم یا چیزی را داشته باشیم.....آزادگی در درون به زندگی اخلاقی ما و در بیرون به گزینش از میان چند گزینه که معرف حیات ما است برمی گردد. آزادی برعکس، به جنبه های فیزیکی مربوط می شود، مانند اینکه در درون زندان باشیم یا بیرون آن.

آزادی ملت ها اگر محصول اندیشه و تلاش خود آن ها باشد می توان آن را آزادی نامید ولی اگر قدرتی خارجی آن را به ملتی داده باشد آیا باز هم آزادی خواهد بود؟ هرگز بلکه استثماری است که به نام آزادی بر آن ملت تحمیل شده است.

آزادی زن نیز اگر خواسته و گرفته خو زن باشد با معنا و مفهوم است، ولی اگر پرداخته فکر مرد باشد، باز هم آزادی زن خواهد بود؟ با استثماری از طرف مرد که به نام آزادی، به زن تلقین شده است؟

مانع‌تراشی در مسیر انجام وظایف زن در بیداری اسلامی به دو شکل پیگیری می‌شود:

•             این موانع از سوی قدرت‌های استکباری با آمریکایی نمودن ارزش‌ها و غربی کردن کردن تفکرات و یهودی‌سازی تاریخ و سرزمین و ناموس مسلمانان صورت می‌گیرد. این در حالی است که تمامی دشمنان اسلام که منتظر اشتباه مسلمانان هستند برای به فساد کشاندن خانواده و فروپاشی ارزش‌ها متوسل به فساد زن شده‌اند و در نتیجة این فساد، جامعه و نظام دینی و ارزش‌ها به قهقرا می‌روند و این از کشنده‌ترین جنگ‌هاست.

•             متن جامعه‌ای که زن در آن زندگی می‌کند هدف قرار می‌گیرد. جامعه‌ای که به نوبه خود می‌تواند گمراه‌کننده باشد و گاهی بازیچه‌ای است برای اجرای آنچه با عنوان‌های مختلف از زن درخواست می‌شود، عناوینی مانند اسلام معتدل که از فرهنگ غربی استقبال می‌کند، اسلامی که خواهان پیوستن به غرب است. در اینجا جامعه و سیاستمداران دشمنان حقیقی هستند که زن را در پیشرفت و بیداری خویش هدایت می‌کنند و در نتیجه زن قربانی دوگانگی ارزش‌هایی می‌شود که جامعه مطیع و تسلیم‌پذیر وی، بر او تحمیل می‌کند. به طور مثال در بسیاری از مناسبت‌های ملی، هرچند به صورت غیر عمد، خوانندگان زن و زنان رقصنده مهمانان افتخاری هستند و این امر باعث به وجود آمدن گونه‌ای از دنیاپرستی نزد بعضی از زنان و دختران جوان می‌شود. پس در نتیجه به سوی تقلید کورکورانه از این افراد گرایش پیدا می‌کنند با هدف اینکه همانند آنان شوند و از همان جایگاه برخوردار شوند و این مشکلی عظیم است.

اشتباه فمنیسم: زنان رویاروی خانواده

با مطالعه دقیق مباحث فمنیست ها ، آشکارا درمی یابیم که این مباحث به طور کلی، با برنامه ای کینه جویانه، فرقه گرایانه، ضد مرد و ضد خانواده مبتنی بر این است که بنیان های سلامت فکری جامعه ما را تهدید کند. پس باید بسیار محتاطانه‌تر برخورد کنیم، زیرا فمنیسم افراطی نوعی نظام اشتراکی است که به حداقل نیازهای زنان و مردان متوسل می شود و از همین رو خیل بزرگی از انسان های خوش باور را به دنبال خود می کشد.

خانواده نیرویی جهت همبستگی اجتماعی

خانواده یگانه سازمان اجتماعی است که با اعضای خود با عشق، تحمل و مراقبتی بسیار زیاد برخورد می کند. نفس تشکیل خانواده، به طور طبیعی یک نیروی همبستگی اجتماعی جهت احسان و مراقبت پدید می آورد که سبب تعالی خود خانواده می شود.

اما متاسفانه یکی از حربه های غرب این است که این همبستگی را در خانواده ایرانی از بین ببرد و برای این کار از روش های مختلفی استفاده می کند و یکی از این ابزارها این است که روز به روز بیشتر برای آزادی زن تبلیغ می کند و به هر روشی متوسل می شود تا زنان را به بی بند و باری و آزادی های نامشروع سوق دهد.

سوئد نخستین دولت غیر مارکسیستی بود که آشکارا در سیاست های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود با خانواده سنتی مبارزه کرد. نها د خانواده در سوئد نه تنها قرار بود به هیچ روی مورد " لطف " واقع نشود، بلکه می بایست به وسیله سیاست های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تخریب می شد. در سوئد " عواطف اخلاقی – سنتی " بویژه در موضوعاتی مانند مسائل جنسی تقریباً به طور کامل توسط متفکران رادیکال از میان رفته است.

سوئد دارای کمترین نرخ ازدواج و بالاترین نرخ جداشدن زوج ها از یکدیگر می باشد. و 50 درصد از کل متولدان آن نامشروع هستند. سوئد همچنین نخستین جامعه غربی است که کوشیده است نقش های اجتماعی و خانوادگی مرد و زن را تغییر دهد. حکوم سوئد مادرانی را که در خارج از خانه کار نمی کنند" انگل " به شمار می آورد. امروزه تقریباً همه سوئدی ها پیش از ازدواج، دارای زندگی مشترک خارج از چارچوب ازدواج هستند.