شهید حسین گرگیچ
با اوجگیری فعالیت های انقلابی به رهبری امام خمینی علیه رژیم پهلوی، حسین نیز به صفوف مردم در راهپیماییها پیوست و با پخش اعلامیه های امام خمینی نفرت خود را از این رژیم طاغوتی ابراز می داشت. برای گذراندن دوره سربازی به ارتش جمهوری اسلامی پیوست و پس از طی آموزشهای اولیه نظامی به میادین حق علیه باطل اعزام شد. سرانجام پس از نه ماه حضور مستمر در جبهه و نشان دادن رشادت های فراوان در تاریخ 4/4/67 در منطقه اهواز بر اثر بمباران شمیایی عراق به فیض شهات نایل آمد.
شهید گرگیچ در جواب سوال مادرش که گفته بود: پسرم صبر کن تا لباس دامادی بر تنت کنم و بعد به جبهه برو، اظهار داشته بود: لباس دامادی وقتی بر تنم می نشیند که کشورمان از دست ابر قدرت های شرق و غرب خلاصی پیدا کند و هنگامی که به شهادت رسیدم، همان کفن سفیدی را که بر تنم می کنید با هزاران لباس دامادی عوض نخواهم کرد؛ زیرا شهادت عشقی است که به آسانی به دست نمی آید. از جوانان می خواهم در میدان های نبرد حضور یابند. شهادت مرا چون داماد کردن بدانید و لباس سفید بر تن کنید تا من خوشحال شوم و هم پروردگار متعال.
فکر خزان به شبیخون عشق آمده بود چنین که غمزده و اشکبار می آیی
به سوز داغ دلت آسمان مکه گریست چه رفت با تو که بس دل فگار می آیی
مرضیه اربابی