مفهوم «سبک زندگي» از جمله مفاهيم علوم اجتماعي و علم جامعه شناسي و مردم شناسي است که اخيراً و در دهه اخير بسيار مورد توجه عالمان علوم اجتماعي و مديران فرهنگي قرار گرفته است؛ سبک زندگي معنايي است که از به هم تنيدگي و پيوند و شبکه اي بودن عوامل متعددي که در شيوه هاي زندگي يا اقليم هاي زيستن انسان تأثير مي گذارند، به وجود آمده است.

مطالب ارائه شده در این کاگاه به شرح ذیل می باشد:

سبک زندگي چيست؟

مفهوم «سبک زندگي» از جمله مفاهيم علوم اجتماعي و علم جامعه شناسي و مردم شناسي است که اخيراً و در دهه اخير بسيار مورد توجه عالمان علوم اجتماعي و مديران فرهنگي قرار گرفته است؛ سبک زندگي معنايي است که از به هم تنيدگي و پيوند و شبکه اي بودن عوامل متعددي که در شيوه هاي زندگي يا اقليم هاي زيستن انسان تأثير مي گذارند، به وجود آمده است.

تقريباً در اکثر تعريفهاي سبک زندگي مي توان دو مفهوم را يافت که در تعريف سبک زندگي در نظر گرفته شده است و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز مي گردد: اول، مفهوم وحدت وجامعيت و دوم، مفهوم تمايز و تفارق. به اين معني که سبک زندگي حاکي از مجموعه عوامل و عناصري است که کم و بيش به طور نظام مند با هم ارتباط داشته و يک شاکله کلي فرهنگي و اجتماعي را پديد مي آورند. همين پيوستگي، اتحاد و نظام مندي اين کُل را ازکُل هاي ديگر متمايز مي کند. وجود کلماتي همچون الگو، نظام مندي، کليت، هويت وتمايز در بيانات اخير رهبر فرزانه انقلاب نيز حاکي از همين مطلب است و به همين دليل است که امروز از دو مدل و الگوي متمايز و متفاوت سبک زندگي اسلامي و غربي سخن مي گوييم. واژگان مترادف سبک زندگي اسلامي: زندگي اسلامي ،ارزشي، ايدئولوژيک، جهادي،انقلابي، ديني و تعابير معادل سبک زندگي غربي: سبک زندگي اروپايي، مسيحي، آمريکايي مي باشد اما آن چه در تعريف هاي سبک زندگي، جلوه گر مي شود آن است که اين تعريف قرابت بسياري با مفهوم هويت پيدا مي کند اما با اين تفاوت که علاوه برهويت، مناسبات و رفتارهاي عيني و واقعي زندگي را نيز شامل مي شود و مي توان مثالهاو مصداق هايي از زندگي واقعي را شاهد آورد که رهبر انقلاب نيز به بيش از بيست مورداز آنها اشاره کردند.

مفهوم شناسي سبک زندگي

مفهوم سبک زندگي از زمره مفاهيمي است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسي و مطالعات فرهنگي براي بيان پاره اي از واقعيت هاي فرهنگي جامعه آن را مطرح و به کار مي برند و دامنه به کارگيري آن در ادبيات علوم اجتماعي و مطالعات فرهنگي رواج زيادي يافته است تا حدي که بعضي معتقدند که اين مفهوم قابليت جانشيني بسياري از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و مي تواند به نحو دقيق تري، گوياي واقعيت پيچيده رفتارها و حتي نگرش هاي فرهنگي و اجتماعي در جامعه امروز ما باشد و حتي برخي انديشمندان به کارگيري آن به جاي مفاهيم فراگيري چون قوميت و مليت را مطرح کرده اند. سبک زندگي دررشته مطالعات فرهنگي به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهاي کنش هاي هر فرد اطلاق مي شود که معطوف به ابعاد هنجاري، رفتاري و معنايي زندگي اجتماعي او باشد و نشان دهنده کم و کيف نظام باورها و کنش ها و واکنش هاي فرد و جامعه مي باشد. به عبارتي سبک زندگي دلالت بر ماهيت و محتواي روابط، تعاملات و کنش هاي اشخاص و آحاد مردم در هرجامعه دارد سؤالاتي که رهبر انقلاب طرح فرمودند سؤالات زير نيز قابل بحث است.

     چرا رويکرد کارکردگرايانه سبک زندگي مسيحي و غربي در برابرالقاي نگاه انتزاعي و غيرکاربردي از سبک زندگي اسلامي در برخي بخشها موفق جلوه کرده است؟

 * تغيير در جامعه از کجا شروع مي شود؟ لايه عيني و سطحي؟ سبک زندگي،نگرش، انديشه، اخلاق، يا اعتقادات، کدام يک؟

سبک زندگي در تحول سايرابعاد حيات اجتماعي هم چون انديشه، اعتقاد و دانش چه نقشي دارد؟

آيا سبک زندگي مستقلاً قابل تغيير است؟ مقصود استقلال در مقابل اخلاق، اعتقاد، انديشه ونظريات علوم اجتماعي و نظام هاي اجتماعي است

مفروض بر آن که پاسخ سوال قبل مثبت باشد، آيا در راستاي ديني کردن جامعه بر اين تغيير فايده اي مترتب است؟مقصود آن است که آيا آغاز کردن از سبک زندگي براي تغيير ماهيت جامعه با مقصد ديني،آغاز درستي است؟

عوامل اصلي تعيين کننده سبک زندگي کدامند؟

آياانديشيدن به راهي براي تغيير سبک زندگي که بتواند بر عوامل اصلي کنوني غلبه کند ويا آن را دور بزند عقلاني است؟

از منظر دين، محور و عامل اصل تغيير درسبک زندگي چيست؟

آيا مي توان مدلهاي مختلف سبک زندگي را با هم جمع نمود؟

براي طرح صحيح پرسش هاي ديگر بايد فهم دقيق و کلاني از آن چه هستيم داشته باشيم. گاه در خيابان هاي شهري بزرگ مي چرخيم و گاه بر نقشه شهر اشراف مييابيم. در موضوعي نظير سبک زندگي نيز کثرت عوامل مؤثر و دخيل آن قدر زياد است که اگر عمري را هم در بررسي آن صرف کنيم باز عواملي از قلم خواهد افتاد. براي آشنايي با شهر، چرخيدن در خيابان ها تا حدي لازم و مفيد است اما کسي که سوداي تغيير درنقشه شهر در سر مي پروراند، نمي تواند عمر خود را صرف خيابان گردي کند. او به فهم وطرحي کلان از شهر محتاج است.

در بين کوچه و پس کوچه هاي بي شمار سبک زندگي،بايد بتوانيم گذرگاه هاي اصلي و گلوگاه هاي شهر را تشخيص دهيم. اين ها را گفتيم تاوقتي مي پرسيم سبک زندگي را کدام عوامل تعيين مي کنند از فهرست کردن هزاران عامل خودداري کنيم. در ميان هزاران نيرويي که در جهت هاي مختلف بر يک نقطه وارد مي شود،چند نيروي محوري وجود دارد که برآيندشان جهت اصلي را تعيين مي کند و رفته رفته ريزنيروها را با خود هم جهت مي سازد. اين از نظر فيزيکي درست نيست اما نيروهاي جوامع انساني را حکمي ديگر است. اين نيروها کدامند؟ نقشه راه ترسيمي از سوي رهبرحکيم انقلاب مبناي کار ما خواهد بود.

 

تهیه و تنظیم: فریده مینونشان